نویسنده: جیم فی




 
به نظر شما مهم ترین کاری که والدین می توانند انجام دهند تا به کودکشان کمک کنند تا مدرسه را با دیدگاه مثبتی شروع کنند و از زندگی و آموزش لذت ببرند، چیست؟!
به مسائل زیر توجه کنید:
- در طول هفته اول مدارس مربیان مهد کودک چگونه می توانند بچه هایی که خودشان را قایم می کنند را پیدا کنند؟
- چه عواملی باعث می شود که کودکان از مراحل مختلف تحصیلی شان همانند مهد کودک، ابتدائی، راهنمایی و دبیرستان لذت ببرند؟
هزاران معلم از سراسر کشور تقریبا نظری مشابه داشتند و عنوان کردند که دانش آموزانی که موفق هستند همگی از مسائل زیر به خوبی آگاهی دارند.
- آن ها می توانند حداقل برای 30 دقیقه آرام و ساکت بنشینند.
- از قطع کردن حرف دیگران اجتناب می کنند.
- از واژه های مؤدبانه ای مانند لطفا و خیلی ممنون استفاده می کنند.
- درگفتگوها، مسابقات و دیگر فعالیت ها شرکت می کنند.
- به بزرگتر ها درزمان نصیحت کردن کاملا گوش می دهند.
- به بعضی از جملات مثل بس کن، شروع کن و منتظر باش توجه کافی دارند.
متأسفانه همه بچه ها این مهارت ها را ندارند و بدتر از همه اینکه آن ها در نهایت دچار ناراحتی، عصبانیت و شرمساری می شوند. ما بارها بارها جمله های مشابهی را مثل جمله های زیر از معلمان حساس و مسئول شنیده ایم:به عنوان مثال:« من خیلی نگران این بچه ها هستم. نمی توانم چیزی را که در چند سال اخیر دیدم را باور کنم. دیروز مجبورشدم یکی از بچه های مهد را بیرون کنم خیلی ناراحت کننده است که خیلی از بچه های مهد کودک اصلا طرز ایستادن در صف، نشستن ، گوش کردن و استفاده از توصیه ها و راهنمایی های ساده را بلد نیستند.
جای تعجب است که نه تنها کودکان خانواده های فقیر و از هم پاشیده اینطور هستند؛ بلکه کودکان خانواده های ثروتمند و تحصیل کرده هم همینطور هستند. حتی نمی توانم باور کنم که این بچه ها چه قدر نسبت به بزرگترهایشان بی ادب هستند. وقتی از آن ها می خواهم کاری انجام دهند، خود را به نشنیدن می زنند و یا دستهایشان را به کمر می گذارند و می گویند که این کار را نمی کنند و من واقعا نگران این مسئله هستم که زندگی این بچه ها چه قدر دشوار خواهد بود.»
مربیان مهد کودک تنها نگران ناهنجاری رفتاری بچه ها نیستند بلکه نگران نداشتن مهارت تحصیلی بچه ها نیز هستند. مهارت هایی که پایه های اساسی برای خواندن، نوشتن، محاسبات و استدلال و قیاس است. کودکانی که دارای امتیازات زیر هستند خیلی سریع پیشرفت می کنند. درزندگی این گروه از کودکان حضور یک نفر کاملا روشن و واضح است.
- والدین آن ها زمان زیادی را صرف مطالعه در مورد مسائل کودکان می کنند.
- آن ها به طور مداوم و با اشتیاق درباره فعالیت های روزانه مثل بازی، آشپزی ، تمیز کردن خانه، رانندگی، خرید و کار با کودکانشان صحبت می کنند.
- آن ها بازی فکری را برای کودکانشان فراهم می کنند تا خلاقیت های ذهنی آن ها را بالاتر ببرند.
- این والدین کودکانشان را به کتابخانه و موزه می برند.
- به جای اینکه به آن ها اجازه دهند تا مقابل تلویزیون یا کامپیوتر بنشینند، آن ها را به پارک های تفریحی می برند.
هر کدام از این فعالیت ها باعث رشد فکری کودکان می شود. این سرگرمی های ساده، خلاقیت های ذهنی کودکان را در پی دارد که نتیجه آن هوش سرشار و مهارت های بالای کودک در امور روزمره است.
در این مجموعه از مقاله ها، ما تکنیک های عملی را برای کودکان و نوجوانان ارائه داده ایم تا آن ها بتوانند مهارت های خود را تقویت کنند و همانند یک برنده درزندگی خود عمل کنند. نکته مثبت این مهارت ها این است که دراین مهارت به جای اینکه تعلیم و تربیت مسئله ای تنش زا و دشوار باشد، موضوعی کاملا شاد و سرگرم کننده است.
اجازه دهید با مهم ترین کاری که ما برای کودکانمان انجام می دهیم شروع کنیم. شما در ابتدا باید خود را یک فرد دوست داشتنی و جدی برای کودکانتان معرفی کنید. منظور من از یک شخصیت جدی و دوست داشتنی چیست؟ کسی که مهربان است و در عین حال بچه ها را مجبور به انجام کارهایی می کند که آن ها اصلا آن را دوست ندارند و به خاطر کارهای اشتباه و تصمیمات غلطشان آن ها را مورد شمارش قرار می دهند و با این وجود به هیچ وجه عصبانی یا نارحت نمی شوند. زمانی که کودکان مهر و محبت زیاد والدین و اهمیت قائل شدن والدین به امور تربیتشان را تجربه می کنند و در مورد کارهای اشتباه مورد شمارش قرار می گیرند، احساس امنیت و راحتی می کنند.
این نوع از برخوردها با موفقیت دانش آموزان درمدرسه چه ارتباطی دارد؟ به موارد زیر توجه کنید:
- زمانی که کودکان به معلمان خود نگاه می کنند، چه کسی را می بینند؟
- زمانی که کودکان به افسرپلیس نگاه می کنند، چه کسی را می بینند؟
- اگر روزی به رئیس شان نگاه کنند چه کسی را خواهند دید؟
- در دیگر روزهای زندگی شان، وقتی با دیگر شخصیت های مهم روبرو می شوند چه کسی را خواهند دید؟
بله این جواب این سوال ها تنها یک کلمه است و آن هم والدینشان است. کودکان ما درطول زندگی خود با معلمان، رؤسا و یا دیگر افراد هرگز بهتر از ما برخورد و رفتار نخواهند کرد. حد و مرزها به ما نشان می دهد که آیا می توانیم بدرفتاری آن ها را با عواقب مناسب و بدون خراب شدن روابطمان اداره کنیم یا نه؟
نکته مهم در تعیین حدومرزها این است که کودکان با خود این فکر را می کنند که ما می توانیم هرچه قدر که بخواهیم بدرفتاری کنیم چون پدرومادر ما بدون اینکه عصبانی یا نارحت شوند باز هم ما را اداره می کنند. آن ها واقعاٌ قوی هستند که می توانند بدون آسیب دیدن من، اینطور با من رفتار کنند.
مادری که در یکی از کنفرانس های من حضور داشت، هدیه بزرگی به کودک سه ساله خود داد. ماجرا از این قرار بود که او طی سه هفته گذشته هربار که با کودک خود برای خرید رفته بود، به خاطر بدرفتاری کودکش بسیار ناراحت و عصبی شده بود. وقتی آن ها به داخل صف پرداخت پول می رفتند این بچه رفتار خوبی داشت اما کم کم شروع به دادوفریاد می کرد و با این کار همه کسانی که در صف منتظر بودند به او و مادرش نگاه می کردند. مادرش از این صحنه آنقدر شرمگین می شد که دلش می خواست زمین دهان باز کند و او را ببلعد.
چگونه این کودک وقتی نمی توانست صف کوتاه فروشگاه را تحمل کند می توانست در آینده داخل صف مدرسه با نظم و آرامش بایستد؟ اگر او تصمیم دارد که در صف مدرسه هم همینطور جیغ و داد کند و از معلم خود اطاعت نکند چه اتفاقی می افتاد؟ خوشبختانه در همان جلسه اول مادر او به سرعت، چند مهارت مؤثر برای آموزش دخترش یاد گرفت. او به من گفت:«وقتی من اصل تربیتی عشق و منطق را فرا گرفتم، قبل از آنکه آن را انجام دهم، چند روز روی آن برنامه ریزی کردم و بعد از اینکه طرح ذهنی ام آماده شد آن را اجرا کردم. وقتی با دخترم به فروشگاه رفتم و وارد صف پرداخت پول شدم طبق معمول راشل شروع به بداخلاقی کرد. او سعی می کرد تا افراد داخل صف را آزار دهد. این بار من به او نگاهی کردم و گفتم:چه قدر بد! این جیغ و فریاد تو همه انرژی مرا می گیرد. بعد هم سکوت کردم و دیگر هیچ چیزی نگفتم. وقتی که به خانه برمی گشتیم از کنار مغازه بستنی فروشی رد شدیم. من نگاهی به او کردم و گفتم:چه قدر بد! داشتم به این فکر می کردم برویم و بستنی بخریم. اما گریه های تو در فروشگاه تمام انرژی مرا گرفت. اگر رفتارت خوب بود من این قدر خسته نمی شدم و می توانستم تو را به مغازه ببرم.
بعد از این ماجرا، در روزهای بعدی هروقت او از من می خواست تا کاری برایش انجام دهم، به او می گفتم که چه قدر بد، من انرژی کافی برای انجام این کار را ندارم. نارحتی او واقعاٌ قلب مرا می شکست اما با این کار او متوجه می شد که وقتی من از او می خواهم درست رفتار کند باید به حرف هم توجه کند.
به نظر شما، راشل به خاطر طرح تربیتی فوق العاده و عاقلانه مادرش از او تشکر کرد؟«نه، اصلاٌ»چون جمله «من می خواهم، من بستنی می خواهم، من بستنی می خواهم»را از او شنید. اما خوشبختانه این شیوه تربیتی مناسب نتایج بلند مدتی داشت و باعث شد که در خریدهای بعدی راشل به آرامی داخل صف بایستد. مادر راشل می گفت:وقتی ما دفعه دیگر برای خرید به فروشگاه رفتیم، او دوباره اذیت و آزارش را شروع کرد. من سرم را به نزدیک گوشش بردم و به آرامی گفتم:تو داری دوباره انرژی مرا می گیری! خیلی جالب بود او به سرعت رفتارش را عوض کرد و آرام شد. بعد از آن ما به مغازه بستنی فروشی رفتیم و برایش بستنی خریدم.
اگر مادر راشل کارش را خوب انجام می داد و او را به درستی تربیت می کرد راشل هم در سه سالگی می توانست مربیان مهد کودکش را شگفت زده کند و در آینده نیز فرد موفقی خواهد شد. حالا دیگر او یاد گرفته بود که همان بار اول به حرف بزرگترش گوش دهد. راشل می توانست موفق باشد، چون صدایی در مغزش به او می گفت که انتخاب درستی بکن، اگر انتخابت درست نباشد عواقب بدی در پی خواهد داشت. راشل می توانست موفق باشد، چون والدین او کادوی منظم بودن و عزت نفس را به او هدیه داده اند.

نکته های عملی برای والدین هایی که نگران شیوه رانندگی فرزندان خود هستند:

متأسفانه جوانان و نوجوانان زیادی در سوانح رانندگی در جاده ها کشته می شوند. آیا تاکنون به این مسئله توجه کرده اید که فرزندانتان چگونه می توانند رانندگان خوب و ماهری باشند؟!
برای متوجه شدن این مسئله، تست های زیر را انجام دهید:
فرزند من نیمی از هزینه بیمه اتومبیلش را خودش پرداخت می کند.
درست / غلط
فرزند من وقتی از اتومبیل من استفاده می کند مقداری از پول توجیبی اش را صرف هزینه های اتومبیل می کند.
درست / غلط
فرزند من مؤدب است و به قوانین خانه و مدرسه احترام می گذارد.
درست / غلط
فرزند من خشم خود را کنترل می کند وسعی می کند آرامش خود را حفظ کند.
درست / غلط
اگر جواب شما حتی در یک مورد منفی باشد، فرزند شما نمی تواند راننده خوبی باشد. خبر خوب این است که شما می توانید تنها با سه قدم اساسی، زندگی فرزند خود و دیگران را نجات دهید:

قدم اول: ناجی زندگی

در ابتدا، این اطمینان را کسب کنید که فرزندان شما در تأمین هزینه ها مشارکت سودمندی خواهند داشت. زمانی که فرزندان از پول های پس انداز خود برای خرید اتومبیل و یا پرداخت هزینه های بیمه استفاده می کنند بیشتر مراقب آن هستند و سعی می کنند با دقت بیشتری رانندگی کنند. سعی کنید همدردی مناسبی را بکار بگیرید.

قدم دوم: ناجی زندگی

تنها زمانی به فرزندانتان اجازه رانندگی بدهید که این اطمینان را داشته باشید که آن ها به قوانین مدرسه و خانه احترام می گذارند. در صورتی که فرزندان به قوانین خانه و مدرسه احترام نگذارند، چگونه می توانند در آینده به قوانین راهنمایی و رانندگی احترام بگذارند. والدین باید به آن ها بگویند:

قدم سوم، ناجی زندگی

قبل از اینکه فرزندتان شروع به رانندگی کند، باید به شما ثابت کند که در مواقع عصبانیت می تواند به راحتی خود را کنترل کند.

تکامل والدین هلی کوپتری

سیستم تلفن در یکی از دبیرستان ها طوری طراحی شده بود که وقتی والدین به آن جا زنگ می زدند موارد زیر توسط یک منشی اعلام می شد:
- اگر قصد دارید درباره غیبت فرزندتان دروغ بگوئید شماره 1 را فشار دهید.
- اگر می خواهید تنبلی فرزندتان را توجیه کنید شماره 2 را فشار دهید.
- اگر قصد دارید از عملکرد مدرسه شکایت کنید شماره 3 را فشار دهید.
- اگر می خواهید با مسئولان مدرسه صحبت کنید شماره 4 را فشار دهید.
- اگر می خواهید درباره وضعیت فرزندتان اطلاعاتی کسب کنید شماره 5 را فشار دهید.
- اگر می خواهید فرزند خود را تربیت کنید شماره 6 را فشار دهید.
- اگر می خواهید با کسی صحبت کنید یا غرغر کنید و یا کسی را کتک بزنید شماره 7 را فشار دهید.
- اگر می خواهید برای بار سوم از معلم فرزند خود تقاضایی داشته باشید شماره 8 را فشار دهید.
- اگر می خواهید درباره سرویس مدرسه شکایت کنید شماره 9 را فشار دهید.
- اگر می خواهید از معلم فرزندتان تقاضا کنید تا به اونمره بالاتری بدهد شماره 0 را بگیرید.
- اگر متوجه این مسئله شدید که فرزندتان در یک دنیای واقعی زندگی می کند و به خاطر اشتباهات و نا رفتارهای نادرست باید تنبیه شود و مورد شمارش قرار بگیرد و از طرفی می دانید که تنبلی و کم کاری فرزندتان تقصیر معلم نیست، لطفا گوشی را بگذارید و روز خوبی داشته باشید.
من با بسیاری از معلمان مدارس مشورت کرده ام و متوجه شدم که معلمان امروزی چه قدر پرمشغله هستند و با این واقعیت روبرو شدم که آن ها حتی وقت کافی برای غذا خوردن و یا دستشویی رفتن را هم ندارند. اما متأسفانه معلمان امروزی دچار همه گیری سندرم غریق نجاتی والدین های هلی کوپتری نیز شده اند. این مسئله در جوامعی که خانواده ها مرفه تر و ثروتمند تر هستند، مشهودتر است. چون در این جوامع والدین از این قدرت برخوردارند که مسئولان مدرسه را به خاطر انجام وظایفشان مورد شماتت قرار دهند.
اگر شما جز والدین هلی کوپتری نیستید این تحقیق را برای سرگرمی و تفریح بخوانید.
بسیاری از والدین امروزی می خواهند هرطور که شده تصویر فوق العاده ای را از خود در ذهن فرزندانشان ایجاد کنند. در این شیوه از زندگی، کودکان هرگز با تنش و ناراحتی، نا امیدی و حتی تلاش و تجربه روبرو نمی شوند. آن ها در همان دوره کودکی خود باقی می مانند و هرگز رشد نمی کنند. کارنامه این بچه ها پراز نمره های خوب است. اما معدل بالای آن ها هرگز متعلق به خود آن ها نیست. در حقیقت آن ها به گونه ای زندگی می کنند که اشتباهاتشان همیشه پوشانده می شود. من اغلب از این والدین می شنوم که می گویند: فرزند من در یک دنیای واقعی زندگی می کند که پر از رقابت های مختلف است که من می خواهم او همواره برنده باشد.
این والدین همانند جت ها و هلی کوپتری های جنگی به افرادی که فرزندانشان را تنبیه می کنند حمله می کنند. معلمان و مدیران مدرسه به خاطر این جملات برق آسا همیشه خسته و نارحت هستند. این گروه از والدین از معلمان می خواهند که کودکانشان را تنبیه نکنند. بنابراین قوانین مدرسه نادیده گرفته می شود و بسیاری از اصول اولیه زیرپا گذاشته می شود.
متأسفانه با این طرز برخورد کودکان طوری بزرگ می شوند که همیشه به خاطر کمبود و عدم موفقیت دیگران را سرزنش می کنند و هیچ تلاش و اراده ای را برای رسیدن به اهدافشان از خود نشان نمی دهند.
آیا امکان دارد کودکانی که هرگز روی پای خود نایستاده اند وهرگز مسئولیت کارهایشان را به عهده نگرفته اند وهرگز به دنبال حل مشکلات کوچک دوران کودکی خود نبوده اند، چگونه می توانند به دنیای بزرگترها که پراز مشکلات ریز و دشوار است وارد شوند و مسائلشان را خودشان حل کنند. حتماٌ همه شما پاسخ این سوال را به خوبی می دانید.
آیا کسی که در دوران مدرسه با تهدید و رشوه توانسته است نمره های خوبی را کسب کند و در دوران جوانی شغل خوبی را بدست می آورد، باز هم می تواند آن شغل را حفظ کند و آن را از دست ندهد؟! در آینده مسلماٌ رؤسای شرکت هایی که آن ها را در استخدام می کنند، از فشارهای والدین آن ها دچار ترس و وحشت نخواهند شد. من والدین بسیاری را دیده ام که در این دام افتاده اند. همه آن ها بچه هایشان را دوست دارند و بهترین ها را برای آن ها می خواهند. آن ها می گویند که نمی خواهند بچه هایشان با سختی هایی که آن ها مواجه بودند روبرو شوند و همیشه به دنبال این هستند که در صورت عدم موفقیت فرزندانشان دیگران را سرزنش کنند و مقصر بدانند. اگر چه بسیاری از این والدین، وقتی که تأثیرات مخرب سبک تربیتی خود را مشاهده می کنند، خواستار تغییر آن هستند. آن ها به من می گویند که حتی اگر من در ایجاد یک زندگی بدون نقص و عالی برای کودکم موفق باشم باز هم فرزند من شانس خیلی کمی برای حفظ آن بدون کمک و پشتیبانی من خواهد داشت.

اهمیت انجام کارهای روزمره

انجام کارهای روزمره بخش مهمی از زندگی کودک است و اساس و شالوده ایجاد حس مسئولیت پذیری و عزت نفس در کودک به شمار می آید. البته این کارهای روزمره نباید علت اختلاف و تنش میان والدین و فرزندان باشد.
راهنمای شماره1: زمانی که کودکانمان کوچک هستند کارهای خانه را با لذت و همکاری با هم انجام دهید.
زمانی که کودکان کوچک و خردسال هستند، مانند دستگاه کپی برداری هستند. وقتی آن ها خردسال هستند می گویند که بگذار من انجام دهم، بگذار من ظرف ها را بشویم. آن ها دوست دارند همانند والدینشان لباس بپوشند و گیاهان باغچه را هرس کنند. بنابراین در این دوران از رشد کودکان، والدین می گویند:
- من دوست دارم با کمک تو کارم را تمام کنم.
- من از اینکه کارها را با تو انجام دهم لذت می برم.
- آیا با این کار سرگرم نشدی.
راهنمای شماره2: انجام کارهای خانه را اساس بلوغ کودکتان قرار دهید. من آن را بلوغ می نامم چون سن بلوغ همیشه نشان دهنده سن واقعی کودک نیست. به طور کلی در سنین دوران مهدکودک باید به کودک در انجام کارها کمک کرد و دیدگاه درست درباره کارها، توسط والدینش شکل می گیرد. در دوره ابتدایی کودکان خواستار این هستند که در شستن ظرف ها و تمیز کردن اتاق ها، بیرون گذاشتن زباله هاو تمیز کردن حیاط کمک کنند.
راهنمایی شماره3: راز داشتن تجربه شاد در انجام کارهای خانه، ارائه عواقب بدون خشم و عصبانیت است. کودکان نیاز ندارند که برای تمام کردن کارشان هدیه بگیرند. اگر چه تعریف و تشویق نقش مهمی دارد همه ما وقتی کار درستی را انجام می دهیم می خواهیم تعریف و تمجید بشویم. اگروالدین در هنگام درست انجام ندادن کار توسط کودکشان آن ها را تشویق کنند از آن به بعد همیشه شاهد اشتباه فرزندانشان خواهند بود.
من به شما پیشنهاد نمی کنم که در مقابل انجام کارهای خانه به کودکانتان پول توجیبی بدهید. چون در دنیای واقعی این طور نیست. یعنی والدین به خاطر غذا درست کردن و یا خرید یا انجام کارهای خانه پولی را دریافت نمی کنند. هنگامی که کار انجام شده توسط کودکتان درست نبود و یا آن را تمام نکرده بود سعی کنید بدون خشم و عصبانیت عواقب مناسبی را برایش ارائه کنید.
به مثال زیر توجه کنید: والدینی می خواستند کودکشان را تربیت کنند. آنها از مادر هشت فرزند پرسیدند : شما چطور توانسته اید هشت بچه موفق تربیت کنید در صورتی که بسیاری از والدین در تربیت یک فرزند هم دچار مشکل هستند.
او گفت: من همیشه به فرزندانم می گفتم که : نابرده رنج گنج میسر نمی شود. یعنی اگر می خواهید موفق باشید باید از همین حالا و در دوران خردسالی تمام کارهایی که به شما سپرده می شود را به درستی و بی نقص انجام دهید. وقتی آن ها این کار را می کردند با تعریف و تشویق من روبرو می شدند که این مسئله اعتماد به نفس آن ها را بالا می برد. انجام کارهای خانه اساس و بنیاد ایجاد حس مسئولیت پذیری و عزت نفس است.
من امیدوارم که شما با خواندن این مقاله و یادگیری تکنیک های آن زندگی خود و کودکانتان را راحت تر، کم تنش تر و سرگرم کننده تر کنید. هیچ هدیه ای بالاتر از هدیه حس مسئولیت پذیری و شخصیت خوب برای کودکانمان نیست.
منبع: فی، جیم، (1934)، مهستی، زهره، چگونگی تربیت فرزندان بدون از دست دادن عشق و احترام، تهران: مبین اندیشه، چاپ اول، (1390).